معنی شهر صنعتی المان

لغت نامه دهخدا

المان

المان. [اَ ل َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت در 5 هزارگزی شمال رشت و هزارگزی خاور راه پیربازار. جلگه و معتدل مرطوب است. سکنه ٔ آن 420 تن شیعه اند که به گیلکی وفارسی سخن میگویند. آب آن از صیقلان رود تأمین میشودو محصول آن برنج و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

المان. [اَ] (اِخ) یکی از کشورهای اروپا. رجوع به آلمان و مقدمه ٔ ابن خلدون متن عربی ص 62 شود.

المان. [] (اِخ) دهی است در چهارفرسخی مشرق تنگ سروک از ناحیه ٔ ایل یوسفی در بلوک کوه گیلویه ٔ فارس. رجوع به فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 276 شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

المان

فرانسوی گهر کیا (عنصر)


صنعتی

(صفت) منسوب به صنعت: امور صنعتی، دارای صنایع مختلف مقابل فلاحتی کشاورزی: کشور مصنوعی ناحیه صنعتی.

فرهنگ عمید

صنعتی

مربوط به صنعت: ماشین‌آلات صنعتی،
همراه با صنعت: زندگی صنعتی،

فارسی به آلمانی

المان

Deutschland (n)

معادل ابجد

شهر صنعتی المان

1247

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری